خارج از چارچوب

الهی به ما آن ده که آن به

خارج از چارچوب

الهی به ما آن ده که آن به

جوابی در سوالی

جو!بی در سو!لی

 

چند روز پیش یک مثنوی خریدم گفتم از اولش شروع کنم به خواندن اما همون اول به یک مطلب عجب پیچ در پیچ  : مقدمه دکتر حسین محی الدین الهی قمشه ای گیر کردم یعنی مطلب رو درک نمی کنم گفتم که بهترین راه این هست که از ذهن خلاق شما دوستان استفاده کنم. که مطمئنا" به جواب می رسم پس اگه لطف کنید مطلب را بخوانید و درک خودتان را نسبت بهش بگید ممنون می شم.

هر جایی که سوالی برام پیش اومده با رنگ دیگه ای نشون می دهم.

مطلب :

مثنوی حکایت عاشق بی خویشتنی است که وجود خالی خود را چون نی بر لب معشوق نهاده تا هر چه او خواهد در او بنوازد یا چون آینه خود را در پیش روی معشوق اَزل نهاده تا هر که خواهد در اطوار نا منتهای جمال او بنگرد .... در آینه وجود او نظر کند . او از خود هیچ نقش .... رنگ و صورت ندارد .

آینه ای رنگ تو نقش کسی است

تو ز همه رنگ جدا بوده ای

( دیوان شمس )

یا به مثل همچون نقش است پیش نقاشی یا بت است در دست آذر بت تراش و به زبان حال می گوید :

او به صورت آذر است و من صنم

آلتی کوسا زدم من آن شوم

گر مرا ساغر کند ساغر شوم

ور مرا خنجر کند خنجر شوم

گر مرا چشمه کند آبی دهم

گر مرا آتش کند تابی دهم

( مثنوی )

و یا او قلم است در میان دو انگشت. آن خطاط که هر چه او اراده کند بر کاغذ می آورد :

چون قلم در دست آن کاتب مدام

کرده بین الاصبعین او مقام

نیست در من جنبشی از ذات من

اوست در من دمبدم جنبش فکن

( مثنوی )

یا همچون جامه ای است که به جست و خیز رقصنده ای دست افشان چرخ می خورد یا اندامی است از هیجانات روح  به رقص می آید یا روحی است که از مشاهده کرشمه های جمال معشوقی به هیجان می آید .

خرقه رقصان از تنت شد جسم رقصنده ز جان

گردن جان فکنده زلف جانان در رسن

( دیوان شمس )

یا آن نا کسی است که کسی بودن را دون شان خود دیده و کسی را با نا کسی در باخته است.

من کسی در ناکسی دریافتم

پس کسی در نا کسی درباختم

( مثنوی )

خانم امیلی دیکنس شاعره خلوت نشین آمریکایی در قطعه شعری ژرف و دلنشین می گوید :

من کسی نیستم

تو کیستی

اگر تو نیز مانند من کسی نیستی

ما یک زوج می شویم

مبادا این راز را با کسی درمیان نهی

ما را تبعید خواهند کرد

( ترجمه ی ملخص )

آن کسی که برای خود کسی است با آن دیگرانی که آنها نیز کسی هستند مقابل می شود و چون هر کس در سودای خویش است بناچار تضاد منافع پیش می آید و جنگ و ستیز آشکار و نهان پدید می شود.

اما آن کس که کسی نیست با کسی در جنگ نیست ؟ او روئین تن است زیرا کسی او نمی یابد تا ضربه ای بزند و اگر بناچار او را تیغی بزند آن تیغ بر خود زده است.

ای زده بر بیخودان تو ذوالفقار

بر تن خود می زنی آن .... هوش دار

( مثنوی )

آن کس که کسی است کس دیگری نیست همان کس است که هست . در زندان همان «  کس »  گرفتار است . یک نقش و یک صورت بیش ندارد همچون درخت که فیل نیست که کبوتر نیست و هیچ کس دیگر نیست چون فیل است .... اما  آن کس که کسی نیست چون آینه است که هیچ رنگی و نقشی ندارد اما هر دم هزار نقش و رنگ در او هویدا می شود زیرا او در پیش روی کسی نشسته است که در عین بی رنگی .... هزاران هزار رنگ می آفریند و به یک گردش پر کاری فلک هزاران خط کژ و راست نقش می کند .

هزاران نقشها بینی خلاف رومی چینی

اگر با دوست بنشینی ز دنیا و آخرت غافل

 ( سعدی )

پس نا کسی بدین تعبیر لطیف ... رندی و زیرکی است . آن جاهل که خود را در نقشی اسیر کرده و از آن دایره پای برون نمی نهد .... زیان می کند . هر چه می گوید .... از همان نقش نفسانی خویش می گوید هم خود را ملول می کند و هم دیگران را .... و اگر چه تمنیات نفسانی خویش را در پس هزار حجاب پنهان کند بوی نفس از هر چه می گوید و می کند به مشام می رسد .

بوی کبر بوی حرص بوی آز

 در سخن گفتن بیاید چون پیاز

( مثنوی )

اما آن کس که از دایره تنگ هواهای حقیر نفسانی خویش بیرون آمده و در دایره بی نهایت عشق قدم نهاده .... هر دم هزار نقش هزار نقش و جلوه تازه می بیند و مکررات نمی بیند و هیچ کاری را مکرر نمی کند و پیوسته از تازگی و طراوت برخوردار است .... نه خود ملول می شود و نه دیگران را ملول می کند .

بگذر از این مکررات و ببین

همه اطوار تو ظهور آن جا

( الهی قمشه ای )

و معنی رندی و عاشقی ومست و نیسی و امثال این تغییرات .... همه همان خالی شدن از محدودیت ها و تنگ نظری ها و تعصبات و امراض و اغراض نفسانی و در تعبیر دیگر پا بر سر هستی ( یعنی تعینات محدود و مشخص ) نهادن است.

عاشقی و رندی و مستی خوش است

پای زدن بر سر هستی خوش است

( الهی قمشه ای )

بیا که ما سر هستی و کبریا و رعونت

به زیر پای نهادیم و پای بر سر هستی

( سعدی )

ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی

آنگه برو که رستی از نیستی و هستی

( حافظ )

میائیم در این گوشه پنهان شده از هستی

ای دوست رفیقان بین یک جان شده از مستی

از این رو گاه گفته می شود که عاشقان مردگانند بدین معنی که نفس خودبین را در محراب عشق قربانی کرده اند و به حیات حقیقی و زندگی نوین رسیده اند .

زنده کدام است بر هوشیار

آنکه بمیرد به سر کوی یار

( سعدی )

و گاه گفته می شود که عاشقان زندگانند و غیر عاشق مرده است زیرا زندگی نفسانی در مرتبه حیات حیوانی و شیطانی است و نسبت به حیات روحانی عشق به حقیقت مردگی است چنان که مولاتا گفت :

مرده بدم زنده شدم .... گریه بدم خنده شدم

دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

( دیوان شمس )

جانهای مرده اندر گور تن

بر جهد ز آوازشان اندر کفن

( مثنوی )

در عشق زنده باید کز مرده هیچ ناید

دانی که کیست زنده آن کو ز عشق زاید

( دیوان شمس )

« مقدمه مثنوی معنوی نوشته دکتر حسین محی الدین الهی قمشه ای ( نشر محمد ) »

هر چند که مطلب قبلی همه حرفی سبز بود

                                                      اما یک حرف سبز دیگر

مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند

که اعتراض بر اسرار علم غیب کند

( حافظ )

فریادِ .......... به فریاد رسیدن

فریادِ .......... به فریاد رسیدن

 

حضرت محمد (ص) فرمودند: اگر مسلمانی فریاد کمک سر بدهد مسلمانی ببیند و کمکش نکند کافر است.

و این کمک هر کمکی می تواند باشد : دادن صدقه جهت کمک به مردم لبنان و فلسطین روز سه شنبه ۱۰/۵/۸۵ که روز قبلش روز اهداء خون و روز بعدش شهادت مظلومانه زائران خانه خدا به دستور آمریکا به دست ماموران آل سعود هست.  یا یک دعا که می تواند این باشد : (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم) .. خدایا ....... ربنا ...... تو را قسم می دهیم به پهلوی شکسته حضرت فاطمه زهرا (س) و به این روز .....روز شهادت حضرت هادی (ع) که حرم او را همین نامردان روزگار منفجر کردند به سزای عملشان برسانی و به مردم فلسطین ولبنان نیروی مضاعف عطا فرمایی به برکت صلوات بر محمد و آل محمد : ( اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ) عجب کار ساز است این دعا در ماه رجب.

و ......... چرا واقعا" چرا باید کشور های عربی که خود را مسلمان می دادند  به این امر مهم آنچنان توجهی نکنند و مخالفت خود را به جد به طور قطعی نشان ندهند و جای تاسف در اینجاست که شنیدم چند کشور عربی پا را آن طرفتر گذاشته و نامه هایی برای رژیم اشغالگر قدس نوشته اند و از آنها حمایت کرده اند . این در حالی است که یک سوم کشته و زخمی شدگان کودک هستند.

اما جای خوشحالی است که گروه حذب الله لبنان با رشادت و امکانات بسیار ساده نسبت به تجهیزات بسیار پیشرفته رژیم صهیونیستی باعث شکست زمینی و آوارگی 2 ملیون یهودی غاصب شده و خسارتهای زیادی رو  به آنها تحمیل کردند.

پس یادمان نرود: روز سه شنبه۱۰/۵/۸۵ در این کار نیک شرکت کنیم.

و همچنین :

طبق نوشته bmi روابط عمومی بانک ملی ایران، هموطنان خیرخواه و نیک اندیش می توانند کمک های نقدی خود را از طریق شماره حساب 1176 نزد شعبه کمیته امداد امام خمینی(ره) کد 526 جهت کمک به مردم مظلوم فلسطین و لبنان ارسال نمایند.

 

راستی دوستان یه سوال دارم که در مورد یه مطلب از دکتر الهی قمشه ای هست که خودم هر چی فکر کردم مطلب رو درک نکردم می خواستم برای پست بعدیم که جمعه یا هفته بعد هست یه نگاه اینجا بندازید شاید جواب من رو دادید.ممنونم


یک حرف سبز

 

     این کهنه جهان به کس نماند باقی         رفتند و رویم و دگر آیند و روند

(خیام)

یا لطیف